آدم های خاکستری

به نام خداوندی که آسمان ودریاراآبی وانسان هارا خاکستری آفرید

آدم های خاکستری

به نام خداوندی که آسمان ودریاراآبی وانسان هارا خاکستری آفرید

درخت سربلند سبز

توی تنهایی یک دشت بزرگ

که مثله غربت شب بی انتهاست

یه درخت تن سیاه سربلند

آخرین درخت سبز سرپاست

رو تنش زخمه ولی زخمه تبر

نه یه قلب تیر خورده

نه یه اسم

شاخه هاش پر از پر پرنده هاست

کندوی پاک دخیل و طلسم

چه پرنده ها که تو جاده ی کوچ

مهمون سفره ی سبز اون شدن

چه مسافرا که زیر چتر اون

به تن خستگیشون تبر زدن

تا یه روز تو اومدی بی خستگی

با یه خورجین قدیمی یه قشنگ

با تو

نه سبزه

نه آینه بود

نه آب

یه تبر بود با تو

با اهرم سنگ

***

اون درخت سربلند پر غرور

که سرش داره به خورشید میرسه

منم،منم

اون درخت تن سپرده به تبر

که واسه پرنده هادل واپسه

منم،منم

من صدای سبز خاک سربی ام

صدایی که خنجرش رو بخداست

صدایی که توی بهت شب دشت

نعره ای نیست

ولی

اوج یک صداست

***

رقص دست نرمت ای تبر بدست

با هجوم تبر گشنه و سخت

آخرین تصویر تلخ بودنه

توی ذهن سبز آخرین درخت

حالا تو شمارش ثانیه هام

کوبه های بی امونه تبره

تبری که دشمن همیشه ی این درخت محکم و تناوره

من به فکر خستگی های پر پرنده هام

تو بزن،تبر بزن

من به فکر غربت مسافرام

اخرین ضربه رو محکم تر بزن

نظرات 2 + ارسال نظر
Nima جمعه 5 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:26 ب.ظ

zadi khodet miduni

لاله شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:27 ق.ظ http://khanevadeh-irani.mihanblog.com/

سلام

در این ایام عزیز دعا کن تا خدا به همه کسانی که حتی اندکی از نور ایمان در دلشونه کمک کنه و به راه راست هدایتشون کنه... و کمکمون کنه تا بنده خوبی براش باشیم... التماس دعا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد