از زرتشت پرسیدند زندگی خود را بر چند اصل بنا کردی؟
فرمود چهار اصل:
1- دانستم رزق مرا دیگری نمیخورد پس آرام شدم
2- دانستم که خدا مرا میبیند پس حیا کردم
3- دانستم که کار مرا دیگری انجام نمیدهد پس تلاش کردم
4- دانستم که پایان کارم مرگ است پس مهیا شدم...
فکر کردم رزقم را کسی دیگر می خورد حرص زدم
دانستم که خدا مرا می بیند وفی حیا نکردم
دانستم که کار مرا دیگری انجام نمی دهد باز پا رو پا انداختم
دانستم که پایان کارم مرگ است باز هم مهیا نشدم
خب کجای این زندگی مقصرش خداست ؟