آدم های خاکستری

به نام خداوندی که آسمان ودریاراآبی وانسان هارا خاکستری آفرید

آدم های خاکستری

به نام خداوندی که آسمان ودریاراآبی وانسان هارا خاکستری آفرید

درخت

من درختی هستم پهلو زده بر کویر ،پشت بر شهری بزرگ و رو در کویر تنهایی . من سایه دارم وریشه در ژرفای خاک ،درتلاش برای سبز بودن ،سبز ماندن ،سایه داشتن . 

به دنبال آب ،خاک گرم کویر را می کاوم .و از همه بیشتر بر هجوم سموم  و گردبادبر شهری که بر آن پشت کرده ام می ترسم .من از غفلت شهر از سبز شدن  می ترسم و از هجوم سیاهی .

من از یاس یاس ها و خاموش شدن ترانه ی آنها در باد می ترسم ومن می خواهم یاس ها صدای غربت گل های سوخته را هم چنان در کوه های خوابیده منعکس کند.  

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد