آدم های خاکستری

به نام خداوندی که آسمان ودریاراآبی وانسان هارا خاکستری آفرید

آدم های خاکستری

به نام خداوندی که آسمان ودریاراآبی وانسان هارا خاکستری آفرید

خدا

یه شب اتفاقی از یه جایی صدای مردی راشنیدم که ادعا می کرد،خدایی وجود ندارد و همه چیز این عالم براساس یک اتفاق یا به اصطلاح بینگ بنگ است و آدمای زیادی مثل او هستند که لا مذهب اند ،یادمه اون شب ساعت ها گریستم ، چرا که بدون خدا همه ی زندگی ،گذشته و حال و آینده ام تباه می شد . شاید بدون خیلی چیزا بتونم عالم را تصور کنم اما بدون خدا نمی تونم . 

اون شب من یه جور عجیبی گریه کردم،  و از خدا خواستم همیشه تو زندگیم باشه حتی اگه فقط حضورش مثل گذر نسیم ملایم از کنار گونه هامه ویا مثل سایه ی خنک در خاطرمه یا مثل خاطره ی یک روز بارانی حس لطیفی را تو ذهنم متصور کنه و..... 

اون برام هواست .نفسه ،اکسیژنه و...دوستش دارم چرا که من بدون او هیچم.بدون او هرگز. 

نظرات 1 + ارسال نظر
باشماق سه‌شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:43 ب.ظ

من هم هر چه که می خوام خودم راضی کنم که اونا راس می گن ولی می بینم اصلا امکانش نیست بالاخره فرقی باید باشد بین اون شاگرد زرنگ درس خون و اونی که ول گشته اونی که الان ول می گرده بعدا باز هم ول می شه ولی اونی که درس خون بوده حالا بیا ببین دببه و کپ کپه اش را

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد